English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (135 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
kiosk U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
kiosks U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
Other Matches
belvidere U کوشک
summer house U کوشک
palace U کوشک
belvedere U کوشک
palaces U کوشک
grange U کوشک
granges U کوشک
Persian U فارسی
bevel gauge U گونیای فارسی
splayed U پخدار فارسی
splaying U پخدار فارسی
splays U پخدار فارسی
miter box saw U اره فارسی بر
miter and bevel saw U اره فارسی بر
miter U اتصال فارسی
bevel guage U گونیای فارسی
corner joint U اتصال فارسی
miter U فارسی بریدن
miter angle U زاویه فارسی
miter joint U برش فارسی
what happened befor U معنیش به فارسی
ifeel bather you andI'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
senneh knot U گره فارسی
Persian knot U گره فارسی
asymmetric knot [farsi] U گره فارسی
In Persian script . U بخط فارسی
the persian language U زبان فارسی
mitre joint U اتصال فارسی
miter weld U جوشکاری فارسی
i feel wather you and I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی
mitering cut U برش فارسی
miters U فارسی بریدن
mitre U فارسی بریدن
splay U پخدار فارسی
mitres U فارسی بریدن
t mitre the square U گونیا را فارسی کردن
stavesacre U زبان در قفای فارسی
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
i feel wather and you I'm sorry about what happened before U معنیش به فارسی چی میشه
he is a scholar in persian U در زبان فارسی فاضل
i teach him persian U من به او فارسی درس میدهم
My mother togue is Persian. U زبان مادری من فارسی است
to study persian U زبان فارسی تحصیل کردن
This is its Persian rendering ( translation) . U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
Persian [Iranian ] calendar U گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
Frisbee U نوعی بازی به نام بومرنگ در فارسی
pcv U این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
paronymous U مشتق
parasyntetic U مشتق
formant U مشتق
offshoot U مشتق
derivatives U مشتق
derivative U مشتق
paronym U مشتق
anti derivative U ضد مشتق
offshoots U مشتق
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
to d. itself U مشتق شدن
parasyntetic U مشتق و مرکب
differentiate U مشتق گرفتن
differentiation U مشتق گیری
deriving U مشتق کردن
second derivative U مشتق دوم
parial derivative U مشتق جزئی
derives U مشتق شده از
deriving U مشتق شده از
spiritous U مشتق ازالکل
silicic U مشتق از سیلیس
derivations U مشتق گیری
differentiates U مشتق گرفتن
calcic U مشتق ازاهک
branches U مشتق شدن
branch U مشتق شدن
denominators U مشتق کننده
derives U مشتق کردن
formative U کلمه مشتق
derivation U مشتق گیری
derived field U فیلد مشتق
denominator U مشتق کننده
derive U مشتق شده از
differentiating U مشتق گرفتن
derive U مشتق کردن
autologous U مشتق از خود
diphyletic U مشتق از دو نیا
differentiator U مشتق گیر
differential equations U معادلات مشتق
partial derivative U مشتق پاره ای [ریاضی]
Y' U مشتق ایگرگ [ریاضی]
Y prime U مشتق ایگرگ [ریاضی]
partial derivative U مشتق جزیی [ریاضی]
deverbative U مشتق شده از فعل
second derivative U مشتق مرتبه دوم
patronymic U مشتق از نام پدر
derived demand U تقاضای مشتق شده
adscititious U مشتق از عامل خارجی
analysis U مشتق وتابع اولیه
romanesque U مشتق از زبان لاتین
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
differentiable function U تابع مشتق پذیر [ریاضی]
derives U نتیجه گرفتن مشتق شدن
differential equation U معادله متغیر مشتق چیزی
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
deriving U نتیجه گرفتن مشتق شدن
derive U نتیجه گرفتن مشتق شدن
tartarous U دردی شکل مشتق از درده شراب
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
chains U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
denominative U مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
potash U کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
chain U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
phonrtic drill U مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
acaro U کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
acro U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
epithelioma U غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto U پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
achromat U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetra U پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromato U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
checked U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checks U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
pl/m U زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues U نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
kappa U حرف دهم الفبای یونانی که معادل حرف >کاف < فارسی وK انگلیسی است
differentiator U وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
hash U تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
Gabbeh U گبه [با قالیچه های درشت باف و زبر که ریشه عشایری داشته و منسوب به خراسان و جنوب ایران می باشند. طرح های آن ساده و از رنگ های روشن با گره های فارسی و ترکی می باشد.]
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
Senneh U سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1in order to improve
2off-season
2off-season
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1معنی لغت overfit
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com